قدیم به همسر میگفتند جفت.
مثلا در یک ازدواج خوب میگفتند فلانی جفتش را پیدا کرد؛ یا در یک ازدواج بد میگفتند فلانی جفتش نبود.
بهترین ملاک برای ازدواج خوب یا بد جفت بودن زن و شوهر با هم بود.
مولانا در دفتر اول مثنوی گفتگویی بین یک زن و مرد عرب را روایت میکند که خیلی شیرین است.
او میگوید در ازدواجی که طرف مقابل جفت تو نباشد، نه تنها تو در واقع همسر نداری و همسرت را از دست داده ای؛ بلکه، از آن بدتر، خودت را هم از دست میدهی.
درست مثل یک جفت کفش که اگر یک لنگه اش تنگ باشد، آن یکی لنگه هم تباه میشود و به درد نخواهد خورد:
جفت مایی جفت باید هم صفت
تا برآید کارها با مصلحت
جفت باید بر مثال همدگر
در دو جفت کفش و موزه در نگر
گر یکی کفش از دو تنگ آید به پا
هر دو جفتش کار ناید مر ترا
جفت در یک خرد، وان دیگر بزرگ
جفت شیر بیشه دیدی هیچ گرگ
در ازدواجها و دوستیها و شراکتهایتان بیشتر دقت کنید.